ای برادرعید شد
ارسالي فواد پاميری ارسالي فواد پاميری

ای برادرعید شد، عیدی کدن یادت نره

تهنیت با پیر و برنا،مرد و زن یادت نره

جامهء پاک و نظیف و هم چپن یادت نره

کفش زیبا را به پا،  لنگی زدن یادت نره

هم غریب و بینوا و دل حزن یادت نره

درنمازعید ایستادی حضور کردگار

وعدهء مهرو محبت با خدا کردی قرار

آتش کین وعداوت را گذاری در کنار

پاک سازی ازدل خود آنهمه گرد و غبار

 کردی این پیمان نزد ذوالمنن یادت نره

بلبل عیار گلزار دل جانانه باش

در رهء عشق و وفا هم ساغر و پیمانه باش

شاطر صلح و صفایی کینه را بیگانه باش

برطواف شمع روی دوستان پروانه باش

 مشعل نور و صفا در انجمن یادت نره

ایکه داری غیرت مردانگی را برسرت

زادهء مادر شدی مادر بود بال و پرت

اندرون خانه بینی طفلکان دور و برت

در امور زندگی زن بود یار و یاورت

 گرچه سالار زمانی حق زن یادت نره

ایکه با تقلید خویشتن را پریشان کرده ای

جوکر غربی شدی افغان حیران کرده ای

همنشین غیر گشتی ترک یاران کرده ای

رسم و آئین وطن با نقطه پایان کرده ای

 هرچه خواهی کن ولی رسم وطن یادت نره

عید ایام قدیم یادش بخیر آن روزگار

چار مغز در دامن و هم بیضه ها نقش و نگار

طفلکان و نو جوانان پیش میدانی قطار

کی بودیم این چون غریب و بینوا و بی دیار

 تخم جنگی های دوران کهن یادت نره

ای صبا از ما پیام عید بر لیلی ببر

ای غزالان بهرمجنون دامن صحرا ببر

از برای یوسف زندانی اندر چا ببر

برزلیخای غریب و چشم نا بینا ببر

 چون به شیرین میرسی از کوهکن یادت نره

ای عزیزان عیدتان پاینده و فرخنده باد

نور ایمان محبت بهرتان تابنده باد

قلب های تان ز انوار خدا آگنده باد

این خوشی دایم برای هر یکی پاینده باد

 هموطن کردی دعا"فضلی" ز من یادت نره

 

 

 

 

 

 


October 23rd, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان